کلنگ آباد

شرح حال یک کلنگ سرسخت

شرح حال یک کلنگ سرسخت

شب نوشت های یک کلنگ از نوع بدون سانسور!

خواستم بگویم!

دوشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۶، ۰۱:۳۵ ب.ظ

خواستم برای سینا قنبری بنویسم نشد!

یعنی نوشتم ولی پاک کردم!

خواستم از هشتگ اگر .... نبود استفاده کنم باز دیدم داستان میشه!

یه وقتایی از این که شجاعت ندارم خیلی بدم میاد 

شبا قبل خواب به خودم کلی حرف بار میکنم که احمق! هزار نفر دیگه تاوان دارن میدن برای فردای تو و تو از نوشتن یه مطلب هم می ترسی؟ 

بعد خودم به خودم جواب میدم که با یه مطلب نوشتن من چی میخواد تغییر کنه؟!

اصلا تو چیکاره حسن این مملکتی که میای تز میدی؟

باز خودم به خودم جواب میدم که من  اتفاقا خیلی هم کاره هستم و کاره مهمی هم هستم از این نظر که روزی روایت گر بخشی سیاه از تاریخ ایران خواهم بود. 

مشکل اینه با خود کلنجار میرم  و به بن بست های بزرگ تری می رسم! 

حیف و صد حیفففف


موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۶/۱۰/۱۸
کلنگ سرسخت

نظرات  (۱)

کلنگ بعید میدونم کسی کارت داشته باشه
بعد نوشتن هم فایده نداره متاسفانه.
پاسخ:
نمیدونم 
سر درد می گیرم از بس به این چیزا فکر می کنم!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی