کلنگ آباد

شرح حال یک کلنگ سرسخت

شرح حال یک کلنگ سرسخت

شب نوشت های یک کلنگ از نوع بدون سانسور!

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بامداد خمار» ثبت شده است

دیشب رمان "بامداد خمار" رو تموم کردم. 

خیلی چیز دندون گیری نبود برام ولی نیاز بود بخونمش چون جزو رمان های کلاسیک ایرانی بود.

دقیقا از لحظه ای که این رمان تموم شد یه چیزی رو فهمیدم. 

باید داستان زندگی خودم رو بنویسم، باید بنویسم چیا به سرم اومد و چیا رو تحمل کردم. شک ندارم دست کمی نداره از رمان های دیگه و شاید جالب ترم بشه منتها من قصد چاپشو ندارم . می نویسم  و یه جوری دست فرزندم میرسونم  ،  ازش می خوام که به نام انسانیت و به نام بشریت این یادگاری رو حفظ کنه و نزاره نابود بشه .

همه چیز باید یادگار بمونه ، همه چیز .هیچ جزئیاتی نباید از قلم بیفته و هیچ چیز نباید فراموش بشه. ....

به زودی استارت کار رو میزنم......


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۷ ، ۱۳:۳۹
کلنگ سرسخت