کلنگ آباد

شرح حال یک کلنگ سرسخت

شرح حال یک کلنگ سرسخت

شب نوشت های یک کلنگ از نوع بدون سانسور!

۱۶ مطلب با موضوع «شب نوشته ها» ثبت شده است

میخام اعتراف کنم، اعتراف میکنم من ، کلنگ با 25 سال سن بسیار تنهام، یعنی سنگ صبور همه هستم ولی کمتر کسی سنگ صبورمه. همه رو دلداری میدم و روم استفراغ روحی میکنن ولی خودم نمیتونم کسی رو پیدا کنم که به درد دل های من گوش بده.

دخترای ایرانی همه یه مشکل اساسی دارن اونم اینه یا آدمو مثه زامبی میخان بخورن و تموم کنن یا این که مثله اسفنج بچلونن. مگه میشه با این همه تجره نتونم یه ساعت من حرف بزنم و یه دختر گوش کنه؟ این همه ما از کسشریات دخترا راجع به لاک فلان کس و شر و وریات دختر خاله فریبا گوش میدیم و باید گوش بدیم ولی یک بار نباید من بتونم راجع به اندیشه هام و افکارم با دوس دخترم صحبت کنم؟ 

چرا دخترای ایرانی این قدر رو اندامشون کار میکنن ولی رو افکارشون نه؟ 

خدایا یا منو احمق کن تا هیچی نفهمم یا اینا رو درست کن. 

خدای خوب و مهربون میدونم الان دارم تند میرم و به دخترا توهین میکنم ولی واقعا اینا معیوبن یا خودشونو زدن به اون راه؟ 

بچه های خواننده وبلاگ و دخترای ایرانی از همتون عذر میخام و میدوم نباید جمع بست ولی متاسفانه نود درصد دخترای ایرانی من جمله دوس دخترجدید که ذکر خیرش رو کردم همینن. 

تا کات کردن با این هم چیزی نمونده اگه با این منوال پیش بریم.

کلنگ درمانده  

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۲ مهر ۹۷ ، ۰۰:۴۶
کلنگ سرسخت

من همیشه آخر کار خودمو نشون میدم.....

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۳۷
کلنگ سرسخت

سلام بچه ها 

با خودم گاهی فکر می کنم میگم امید از زندگیت راضی هستی؟

از یه طرف راضیم ، می دونین چرا؟ 

چون شغلی رو که دوس داشتم انتخاب کردم و با آدم های خوبی طرف حسابم . 

از طرفی هم کتاب می خونم و زیاد حمالی نداره کارم و فرصت عشق و حال هم دارم.

فکر می کنم میبینم هر وقت دلم خاست فیلمایی که خواستم رو دیدم و زیاد معطل نبودم. 

فقط یه بخشی از وجودم ناراحته و اون میخاد بره ، نمی دونم چطور بهتون بگم ولی یه قسمت از ناخوداگاه من داره تو یه سرزمین دیگه زندگی میکنه. 

مگه میشه من هر دفعه که صحبت زندگی تو یه کشور دیگه پیش میاد این جوری بشم ؟

داستان کیمیاگر رو اگه بخونید می فهمین چی میگم!

من مال این جا نیستم، من باید برم دنیا رو بگردم، من باید برم سرخپوست ها رو ببینم، با چینی ها بشینم و با هندی ها زندگی کنم. 

من دوس دارم قبرم کنار یکی از جاده های گمنام تو یه جای دور باشه  .....

فقط این رو می دونم که این جوری آروم می گیرم. .....

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۷ ، ۰۴:۳۸
کلنگ سرسخت

مشکل این جهان اینه که احمق ها مدام حرف میزنن و عقلا ساکتن!

بنابراین احمق ها جسورتر میشن و عقلا ساکت تر!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۷ ، ۰۵:۵۰
کلنگ سرسخت

راه رفتنی رو باید رفت در بستنی رو باید بست!

پیش به سوی جزیره ی تنهایی خودم ! 



احتمالا میخام رل بزنم 

از یه دختره ای خوشم اومده برم مذاکره کنم ببینم به نتیجه میرسیم یا نه :دی 

All the options are on the table

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۶ ، ۰۰:۲۲
کلنگ سرسخت

من باشم و می باشد و یار باشد

گور بابای هر کس که بدخواه باشد!

والله به خدا



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ فروردين ۹۶ ، ۱۷:۳۳
کلنگ سرسخت

چند روزیه تو فکر یه چیزی هستم 

جدیدا به آدم های پیر زیاد دقت میکنم

به قبرستون ها هم زیاد خیره میشم 

تمام این پیرمرد پیرزن های الان یه زمان شاخ  و داف بودن . 

تمام اونایی هم که سینه قبرستون خوابیدن کلی دغدغه داشتن.

فکر این که بعد مرگ چی میشه و ما چه غلطی می کنیم یه مدته فکرمو دوباره مشغول کرده 

البته من خداباورم و موحد هم هستم اما نمی دونم چرا جوابی درباره این مساله نمی تونم پیدا کنم!


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۵ ، ۰۲:۲۱
کلنگ سرسخت

تهران حالت عادی خیلی حال و هوای خوبی نداره ، روز جمعه تنها که باشی بدترم میشه!

سه روزه از خونه درنیومدم بیرون احساس میکنم دارم کپک میزنم. 

می خواستم برم سمت انقلاب کتاب بخرم واسه خودم دیدم حس و حالش نیست.

بی خیال  امروز میزنم به چاک و میرم کلنگ آباد

از خودم همچنان ناراحتم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۵ ، ۱۳:۳۸
کلنگ سرسخت

خب ظاهرا فردا باید بار و بندیل رو راه بندازم و برم سمت تهران 

یکی دو روزی احتمالا افتابی نشم عوضش بعدش به قدر کافی مغزتون رو میخورم 

و من الله توفیق 


این آهنگ دارم میرم به تهران اندی هم خدمت شما تقدیم میشود

دانلود آهنگ دارم میرم به تهران 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۵ ، ۲۲:۱۳
کلنگ سرسخت
از شرکت زنگ زدن گفتن  هفته بعد تشریف میبری امتحان میدی! 
امتحانی که سرنوشت شغلیم رو تا حدود زیادی می تونه تغییر بده!
رفتم منابعش رو گرفتم دیدم 500 صفحس! 
به زنگ زدی همین کلنگ قسم از بس سنگینه نمی تونم با خودم حملش کنم!
از اون ور قضیه کاملا عجیب و یهویی بهم گفتن تشریف بیار مقالت رو هم ارائه کن ، این یکی دیگه نوبر بود!
فردا باید برم یه سری شر و ور بهم ببافم تحویل گرانقدران بدم بلکه سال 95 رو به خیر و سلامت بگذرونم!
و من الله توفیق 

:دی 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ اسفند ۹۵ ، ۱۵:۴۵
کلنگ سرسخت