کلنگ آباد

شرح حال یک کلنگ سرسخت

شرح حال یک کلنگ سرسخت

شب نوشت های یک کلنگ از نوع بدون سانسور!

احساس شرمساری ناشی از بددهنی مفرط!

پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۶، ۰۱:۰۶ ب.ظ

یه دوستی داشتیم این بنده خدا خیلی سن پایین بود، ینی دوست دوستم بود

بعد ما یه دوست مشترکی داشتیم اسمش فروغ بود! 

من همیش شر و ور میگفتم به این فروغ!

اخیرا با هم ازدواج کردن! 

جالبیش اینه دختره 9سال بزرگ تر بود!یعنی یه درصد هم فکر نمی کردم این جور بشه 

خیلی شرمنده شدم به خاطر این که اون بیچاره عاشق بود و هیچ وقت جرات نمی کرد جلوی ما زبون هم باز کنه !

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۸/۱۱
کلنگ سرسخت

نظرات  (۱)

آره کلنگ

حتی بی ادب تر از من شدی!
پاسخ:
بله بله! 
دقیقا!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی