کلنگ آباد

شرح حال یک کلنگ سرسخت

شرح حال یک کلنگ سرسخت

شب نوشت های یک کلنگ از نوع بدون سانسور!

جلسه با گربه نره و روباه مکار!

دوشنبه, ۴ دی ۱۳۹۶، ۱۰:۲۳ ب.ظ

امروز صبح ساعت 6 بیدار شدم و راه افتادیم رفتیم سیصد کیلومتر اون ورتر یه جلسه مهم!

حالا این جلسه چی بود؟!

بنده بودیم و یکی از همکاران شریف بنده!

یک نفر از بچه های مجهول الهویه یا همون مردان ایکس هم بود. 

طرف حساب ما کی بود؟ یه نفر از این شیخ های باحال!

ما در اصل برادر ایکس رو می بردیم با این شیخ آشنا کنیم و از اون ور برادر ایکس واسمون امتیازاتی از نهاد بوووووووووووووووق بگیره!


من هم که میدونستم شیخ مورد نظر به تای کت و شلوار و چین چروک و این چیزا بسیار حساس هستن حسابی دقت کردم  و لباس رسمی و ....  و از طرفی هم چون می دونستم شیخ به گیاهان دارویی علاقه دارن یه مقدار از این گیاهان رو هم به عنوان تحفه برداشتم.

همون اول کاری بعد سلام علیک دست کردم تو کیف و گفتم حاج آقا بفرمایین از همون علفا که قبلن استفاده می کردین!

این رو که گفتم شیخ رنگش پرید و سرخ و سفید شد و اون دو تای دیگه هم به زور خودشونو کنترل کردن و حالا شیخ لطف کرد که ما رو مورد نوازش قرار داد و از سر تقصیرمون گذشت وگرنه در طول تاریخ بشریت هیچ کت و شلواری به هیچ عبا عمامه پوشی همچین توهینی نکرده بود!

البته بماند که شیخه باشعور بود  و فهمید لغزش کلامی بوده و لاغیر!

کلنگ تابع قوانین جمهوری اسلامی :|

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۰/۰۴
کلنگ سرسخت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی