کلنگ آباد

شرح حال یک کلنگ سرسخت

شرح حال یک کلنگ سرسخت

شب نوشت های یک کلنگ از نوع بدون سانسور!

عابر پیاده

شنبه, ۷ بهمن ۱۳۹۶، ۰۲:۵۷ ب.ظ

امروز تو خیابون داشتم می رفتم و حسابی تو افکاار خودم غرق بودم یهو دیدن چهره یه دختر که از رو به رو میومد حسابی منو از جا پروند!

فکر کردم خودشه ، فکر کردم خود خودشه . 

چند ثانیه بهت زده نگاش کردم و هر لحظه منتظر بودم واکنش نشون بده و با من حرف بزنه 

ولی هیچی !

فهمیدم که اون نبوده 

لعنت بهت که معنی عشق رو بهم فهموندی، لعنت به من که نفهمیدم چی رو بهم فهموندی! 

لعنت به جامعه ای که اجازه نمیده دو نفر از ته دل واقعا واقعا عاشق هم باشن 

انگار همه دست به یکی می کنن تا داغون کنن و نزارن دو نفر با هم باشن.

من پیر پسر میشم  و شاید با صد نفر دیگه رابطه داشته باشم ولی خب جای خالی بعضی ها هیچ وقت پر نمیشه 

هیچ وقت!

پایان


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۱/۰۷
کلنگ سرسخت

نظرات  (۲)

خب برو دنبالش.
برش گردون.
شاید اون هم مثل تو باشه.
پاسخ:
خیلی گند زدم ، خیلیییییییییی!
واقعا نمیدونم راه برگشتی هست یا نه 
خبری که ازش داشتم این بود که نامزد می خواست بکنه 
گلنک پسره یا دختر؟ :|
پاسخ:
کلنگ پسره!
یعنی کلنگ مذکره 
بیل ها مونثن

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی