کلنگ آباد

شرح حال یک کلنگ سرسخت

شرح حال یک کلنگ سرسخت

شب نوشت های یک کلنگ از نوع بدون سانسور!

چه کردم با خودم

جمعه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۷، ۰۲:۱۱ ق.ظ

امشب مثل خیلی شب های دیگه تو خودم بودم. 

خواهرم شام دعوت کرده بود ، به بهانه دادن کادوهای تولد قبول کردم رفتم.

رنج و غم و محنت در دلم بود و لبخند بر لب. 

رنج از این که عمر این رابطه ممکنه چقدر دیگه طول بکشه و درد این که زندگی چه معنایی برای این دوتا می تونه داشته باشه؟

لبخند هم واسه نشکستن دلشون. 

امشب هر چی فکر می کنم می بینم که من کیلومترها با این شهر لعنتی ، با این کشور و با این فرهنگ فاصله دارم . 
مثل یه ماهی که از یه تنگ می پره بیرون  یه روز  من هم می پرم. 

اون روز دیر نیست ، اصلا دیر نیست....

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۱/۱۷
کلنگ سرسخت

نظرات  (۱)

منظور از این فرهنگ ایرانه؟ یا جای دیگه ای هستی؟
پاسخ:
ایران هستم 
منظورم کل این منطقه و کشوره . 
من جهان وطنم 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی