کلنگ آباد

شرح حال یک کلنگ سرسخت

شرح حال یک کلنگ سرسخت

شب نوشت های یک کلنگ از نوع بدون سانسور!

۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۷ ثبت شده است

هیچ وقت فکر نمی کردم تا این حد از شنیدن خروپوف های بابام این قدر خوشحال بشم ولی شدم!

خروپوف هاش یعنی هست و بودنش یعنی یه قوت قلب بزرگ. 

این مرد واقعا ستون خانوادس ، نمیتونم قدرتشو نبینم،نمیتونم عظمتشو نادیده بگیرم. نمیشه ازش چشم پوشی کرد ، سگ این مرد شرف داره به صد تا مثل بهنود و مسیح علینژاد و امثالهم. این آدم شیش نفر آدمو نون داد و یه عمر شرافتمندانه زندگی کرد. اینا چیکا کردن؟ 

هر وقت باد به یه جهت دیگه چرخیدن.

هنوز هم قهرمان جهان من پدرم است.

اشبه الناس به پدرم هم از قضا خود من هستم 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۷ ، ۰۱:۳۷
کلنگ سرسخت

یه سری آدم ها هستن که هیچ وقت ندیدیشون 

هیچ وقت درگیرشون نبودی ولی یهو پیداشون میکنی و فکر میکنی وای ما چقدر اشتراکات زیادی داریم با هم! 

خیلی عجیبه برات که چطور من این بشر رو این قدر خوب می فهمم! 

چند تا از این دوستا رو دارم که خیلی برای شناختنشون و داشتنشون خوشحالم 

نیلوفر که تو شیکاگوس ،‌ یه آدم که توی کاناداس،‌یه بابای دیگه ای که الان تو فرانسه هست ‌،‌مهرداد که توی آلمانه ، کوزی که توی ترکیه اس ،‌کریستین که توی آلمانه ....

راستش می دونید چیه ،‌من لخت به دنیا اومدم و لخت از دنیا می رم و هیچ وقت هیچ چیز رو واقعا متعلق به خودم نمی دونم ولی ثروت واقعی  من دوستای خوبی هستن که دارم . 

به جز یه نفرشون بقیه این وبلاگو نمی خونن و اصلا از وجودش بی خبرن ولی برای همه ی این دوستام آرزوی محبت و آرامش میکنم.

امیدوارم از ما انسان ها به جز پول انسانیت هم به یادگار بمونه.


۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۷ ، ۱۳:۱۰
کلنگ سرسخت
واقعا ابله شاخ و دم نداره 
همین 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۷ ، ۱۱:۱۴
کلنگ سرسخت

بچه ها مریم عکساشو نشونم داد!

دقیقا همون شکلیه که بهم گفته بوددددددددددددد

دقیقققققققققققققققققققا!

آخی انقدر نازه که حد نداره! نمی دونین که 

انقدر خوبه که اصلا دوس دارین برادرش باشین!

آخی

5 تا آبجی دارم توام شیشمیش میشی 

نااااااز ، مهربون و با اددددددددددددددددب

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۰۴
کلنگ سرسخت

رفتم رشت و دستاورد این سفر یه چیز داشت :


" در هر ازدواج بی عشقی یک عشق بی ازدواجی وجود دارد"!

جل الخالق!

عجب جمله ای

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۷ ، ۲۰:۲۵
کلنگ سرسخت

بعد از دو سال دوباره رفتم پیش مشاور.

راستش اتفاقات دیشب رمقی برام نزاشت 

جون نداشتم، درتوانم نبود که بخام بیشتر از این مقاومت کنم. 

با پای خودم رفتم  و خودمو تسلیم کردم. راستش از ادامه بیشتر ماجرا می ترسیدم  .به نقاط بدی داشتم می رسیدم، بی خوابی ها باز داشت شروع می شد و افکار مزخرف هم دست ازسرم بر نمی داشت. 

حوصله اش رو نداشتم و  باید می رفتم.....

بد نبود. یعنی همین که مساله رو قبول کردم یه باری برداشته شد . قرار شد شنبه برم دنبال ادامه ماجرا .

فکر کنم پنج شیش جلسه ای مهمون باشیم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۷ ، ۲۰:۵۷
کلنگ سرسخت

یه سری حقایقی هست که میخام با شما به اشتراک بزارمشون
ببینید بچه ها به قول یه رفیقی: 
"بد بودن من بقیه رو به کشتن میده خوب بودنم خودمو.اگه بخام آدم خوبی بشم باس زنده بمونم نه؟......
میدونم دارم چرند می گم ولی لطفا گوش کنید!

اون چیزهایی که ارزش انتخاب کردن داره از دست من و شماها بیرونه، فقط چیزهایی رو میشه انتخاب کرد  که یا مجبور باشی انتخاب شون کنی یا بود و نبودش اصلا فرقی نکنه

آدمی که کسی تو زندگیش نباشه آدمه خطرناکیه . این یعنی هیشکی تو این دنیا  دوست داشتنی نیست که یه نیم نگاهی بهش بندازی .آدم این طوری زیاد دووم نمیاره .آدم ها باید همدیگه رو دوس داشته باشن . این تنها راهیه که شاید بشه باهاش زندگی رو تحمل کرد
من هنوز هم به دوس داشتن محتاجم اما بدبختانه در بدترین موقع ممکن اعتقادمو بهش از دست دادم"


دخترهای ایرانی بیمارن ، روحشون بیماره، گرفتارن، هر دختر خوبی رو می بینم یا با یه دیوث ریخته رو هم که تا گردن تو گه گرفتارشه، یا این که داره دوره ی افسردگیشو طی میکنه و یا این که مچل یه دیوثه که ببینه چی کار میخاد کنه !

من دیوث نیستم، عوضی نیستم، احتیاج به دوس داشتن دارم . معنا میخام میخام زمین رابطه خودمو شخم بزنم و بزرگ شدن درختاشو به چشم ببینم ولی هر وقت که همه چیز اوکی هست از خواب یم پرسم.  

همه چیز داشت می رفت به بهتین شکل سر و سامون پیدا کنه ولی به گه ترین شکل به گند کشیده شد 

حیفم میاد واسه این که جلوی دیواری به اسم جامعه وایسادم و دارم مشت می کوبم بهش و چیزی رو ازش طلب می کنم که نداره ، فقط به ریشم می خنده 

متاسفانه غرایز تو ایران حرف اولو میزنه ، نه اینکه من تحفه ای باشم و این حرفو بزنم ولی من تکلیفم نسبت به بقیه مشخص تره. در این حد مشخصه که وقتی می خام به کسی پیشنهاد بدم قبلش یه خودارضایی درست حسابی میکنم تا بتونم بین امیالم 

حالم از این سطحی نگریه بهم میخوره، تقریبا از همه دخترا بدم میاد، دوس ندارم به دنیای هیچ کدومشون نزدیک بشم .

طاقت طرد شدن دیگه ندارم، طاقت مقایسه شدن ندارم  طاقت خواسته نشدن ندارم، طاقت مفید نبودن ندارم. 

شکست عشقی از کسی نخوردم که بخام براتون قطار کلمات ردیف کنم ولی حیفم میاد از دخترای با کیفیتی که خودشونو به باد میدن ، من اگه خواهر کوچیک تر داشتم بهش یاد می دادم. خیلی چیزا رو یاد می دادم . میفهموندم بهش که ارزش واقعیتش چیه . 

ترکیدم، پوسیدم مثله میوه ای که میرسه ولی چیده نمیشه . بی حاصلی اذیتم میکنه . بی کسی این مدلی اذیتم میکنه. 

به همین سوی چراغ به ده تا دختر دور و برم پیشنهاد بدم نه تاشون نه نمیگن ولی سی این نیستم که دنبال چیزی برم که میدونم آخر عاقبت نداره. 

هر جا که هرکاری خواستم کردم ،  روابط سطحی رو هم دیدم ولی تهش هیچی نیست ، یعدش فقط خودت می مونی و حس مچاله شدن و توهین به خودت . 

نه این جور نمیشه بچه ها 

دیشب نخوابیدم و مدام به همین چیزا فکر کردم . 

مفصلش رو بعدا براتون میگم 

کلنگ تنهاست، تنها تر از همیشه


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۷ ، ۱۲:۳۷
کلنگ سرسخت