کلنگ آباد

شرح حال یک کلنگ سرسخت

شرح حال یک کلنگ سرسخت

شب نوشت های یک کلنگ از نوع بدون سانسور!

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ساعت 24 عمر» ثبت شده است

بچه ها چند وقته یه چیزایی خیلی مغزمو درگیر کرده که باعث تکون خوردن اساسیم هم شده!

فرض کنید ساعت یازده و نیم شبه و می خاین بخوابین یهو می بینید که یکی بالا سرتون نشسته و میگه من عزرائیلم!

میگه راه بیفت بریم دیگه وقت زندگی کردن نداری و باید ریغ رحمت رو سر بکشی!

حالا از بس گریه و زاری می کنیم دل عزرائیل می سوزه و میگه خدایا به این احمق یک  سال دیگه فرصت زندگی کردن بده به حساب من!

خدا هم قبول میکنه و شما یک سال فرصت پیدا می کنید ......

حالا با این یکسال چه کاری می کنید ؟!

امیدوارم مریم خارجکیه خوب به این سوال فکر کنه و یه مطلب برای خودش بنویسه 

سایر مخاطبا هم اگه خوندن و چیزی نوشتن بهم بگن بهشون سر بزنم و مطالبشون رو بخونم.

واسه خودم رو هم میزارم ....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آبان ۹۶ ، ۱۳:۱۰
کلنگ سرسخت