پشمی که ریخت!
سه شنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۶، ۰۲:۰۰ ق.ظ
با کلی گرفتاری و مصیبت اومدیم شیشه های سکوریت رو عوض کردیم
رفیق فاکرمون اومد ما رو بترسونه اومد با ماشینش که ترمزش خراب بود بیاد جلو دفتر بعد یهو ترمز بزنه و ما رو بترسونه!
یه لحظه شاشیدم تو خودم که الانه که هر چی که رشتم پنبه بشه!
لحظه آخر چطور وایساد موندم اصن
خودش هم پیاده شد رنگش مثله گچ سفید بود
۹۶/۰۹/۲۸