دو سال پیش در همچین روزی با یکی از پدیده های زندگیم آشنا شدم که تاثیر زیادی در روح و روان سه سال اخیرم گذاشت.
منظورم دوس دخترمه
تلگرامی بود و از قبل تر همو میشناختیم.
مطلقه بود و سعی کردم هر کاری که از دستم برمیاد واسش انجام بدم.
بهم گفت با رفتنش نابود می شم ، بهم گفت عشق چیز بی خودیه ، بهم گفت همه مردا میخان سوار زنا بشن .
من این جا وایسادم ، نمیگم غرورم لگدمال نشد، نمیگم درد نکشیدم، نمیگم افسردگی نکشیدم ، نمیگم هیچی نشد ولی به جرات میگم :
" لعنتی من وایسادم همین جا و زنده ام ، قوی تر از قبل ، هر چی که اتفاق افتاد برام درس عبرت شد
نمیگم از زنا متنفر نشدم ، نمیگم حالم از خودم و بی عرضگیم بهم نخورد ، هیچ کدوم از این چیزا رو ادعا نمیکنم.
ولی وایسادم این جا و با قدرت میگم که کسی مثل من رو پیدا نمیکنی ، ممنونم ازت که بهم ارزش واقعیمو نشون دادی!
مرسی ازت بابت همه چی!