کلنگ آباد

شرح حال یک کلنگ سرسخت

شرح حال یک کلنگ سرسخت

شب نوشت های یک کلنگ از نوع بدون سانسور!

داستان آشنایی ما با این بازاریابی  شبکه ای ها به خیلی قدیم ترها برمیگرده که اجداد  و خواهر و دامادمون تو کار گلدکوئست بودن و حتی یک دو فقره هم در راستای اقتصاد مقاومتی پس از بالا کشیدن مال و منال مردم هیشه در صحنه راهی آسیای میانه شدند منتها امروز باز یه داستانی پیش اومد یادآوری شد!

صبح با علی نشسته بودیم دفتر و داشتیم در مورد موضوعات مهمی مثله غلام و کاراش صحبت می کردیم که یه دختره ای اومد داخل و یه سری محصولات رو نشونمون داد. 

منم ازش یه شامپو خریدم و به حرفاش گوش کردم ببینم چی میگه 

خیلی جوون با انرژی و جسور بود بهش گفتم بیا  این شر و وریات رو بزار کنار وبا ما کار کن  کمتر از دو تومن نمیگیری 

گفت نه 

گفتم از دوره گردی خیلی بهتره 

گفت نه

گفتم تعطیل کنیم کار نکنیم هم پول درمیاریم ما

گفت نه ما هم تیم داریم و این چرندیات 

خیلی گارد داشت نسبت به ما، چند بار بهش گفتم ما قضاوت نمی کنیم نیاز نیست نگران باشی 

حرفای جالبی زد 

گفت لیسانس هنر داره از دانشگاه شیراز

گفتم اذیت نمیشی؟

گفت چرا خیلی چرت و پرت بهمون میگن ، بعضی جاها که میریم بهمون دست می زنن  یا چرت و پرت میگن یا پیشنهادات غیراخلاقی میدن 

گفتم مشکلت چیه با  کار ما؟ 

گفت نه تو برنامه هام نیست. 

خیلی جالب بود برام. یعنی لول کار ما این قدر پایینه که دوره گردی و دستمالی شدن توسط مردم یا شنیدن حرفای زشت بهتر ازشه؟ در حالی که ما خودمون همیشه کت و شلواری هستیم  و شسته رفته...

چند وقته دنبال نیروی کار هستیم هیچ کس نمیاد کار کنه! جالبه هیچ کس حتی زنگ هم نمیزنه!

این وقتی که این شرو وریات نتورک مارکتنیگ از مردم گرفته اگه در راه دیگه ای گذاشته میشد مطمینم اون صنعت یا اون صنف  می ترکوند.

حیف از این همه استعداد ...

حییییییییف

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۵ ، ۱۷:۱۹
کلنگ سرسخت

دنیای این روزای من خیلی دنیای جالبی شده 

یا در حال جلسه رفتن هستم یا خوب 

کل خونه رو بهم ریختم کاغذها و اسناد رو هم پخش کردم کف زمین

سه روزه تو همین وضعیت دارم می خورم و می خوابمو و هیچی رو هم از رو زمین بر نمی دارم . 

منتها علیه گشادی اینه که بطری آب معدنی گرفتم گذاشتم بغل دستم تا مجبور نشم برم لیوان بردارم!

یه هفته ای میشه زباله ها رو هم جا به جا نکردم تعجب میکنم بوش چرا نمیاد!


لامصب تو کما نمیرم اگرم میرم یهویی میرم سخت درمیام .....

بدبختی اینه باید خودمو واسه یه امتحان سهمگین و جدی هم آماده کنم ولی اصلا به شخمم نیست و زدم تو فاز بی خیالی ....

خدایا این کلنگ سرسخت را نرم بگردان

خدایا این کلنگ مذکور را به راه راست محشور بفرما

الهی آمین 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۱۱:۲۴
کلنگ سرسخت

این همکار ما غلام آدم خاصیه، اول این که کم کم 10 سالی از ما بیشتر از خدا عمر گرفته البته سه چهار سالی با خانوادش درگیر بوده سر این که زن بگیره و خانوادش مخالف بودن سه چهار سال هم درگیر زن طلاق دادن بود که باز هم خانواده مخالف بودن ظاهرا!

حالا بگذریم از این شر ووریات  چند وقت پیش دفتر نرفته بودم و کپیده بودم  کنار بخاری داشتم خواب از شما بهتران رو میدیدم که دیدم سی تا میس کال داشتم و یه شماره ناشناس ایرانسل هم زنگ داره میزنه. جواب دادم دیدم غلام بود که با اون لجهه دلخراشش می گفت  :"مهندس دارم میرم ....... میای بریم واسه قراراداد؟!" 

گفتم صبر کن میام  حالا نگو این غلام مقصد اصلی رو نگفته!

خلاصش با پراید لکنته اش اومد دنبالم و راه افتادیم رفتیم سمت اون شهر خاص که به واسطه ی یک شکست عشخی تخماتیکی که اون جا خوردم از شنیدن اسمش هم بیزارم چه برسه پرسه زدن در خیابون های ماتم گرفتش و دیدن چهره های از دور آشنا و از نزدیک کاملا غریبه و سرد .

گشت از شلوغ ترین خیابون های شهر مثله کاروان بازماندگان کربلا عبورمون داد  و وعده ی یه قرارداد حاضر آماده  و تپل گروهی رو میداد

رفتیم و کت شلوار به  تن و کیف به دست به خیال خود منتظر ورود به مجموعه و دیدن مدیر مجموعه بودیم که مامور تشریفات رو ما به سمت سالنی هدایت کرد که کلی آدم توش بودنو یکی داشت نعره میزد 

تازه اون جا فهمیدم که عجب رکبی خوردیم! غلام جای این که قرار  ملاقات با مدیر رو اوکی کرده باشه خودش شده بود طعمه واسه این که به یه میتینگ سیاسی بریم اون هم از نوع کارگریش!

خلاصش چهل پنجاه دقیقه اون جا وقتمون تلف شد بعدش هم که رفتیم آقای مدیر رو ببینیم فهمیدیم اصلا غلام با این صحبت نکرده !

جاش غلام مجبور شد یکی از محصولات اون سازمان رو هم بخره . 

اینم  خاطره از تیم ورک ما و همین غلام 



این آهنگم هزار بار یا بیشتر ایشون گوش میدن :

دانلود!

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ اسفند ۹۵ ، ۰۲:۵۶
کلنگ سرسخت

زمان شاه ما خیلی بدبخت بودیم 

زمان شاه پدرم از صبح تا شب کار میک رد و هیچ وقت خونه نبود

زمان شاه مامانم همیشه در حال آشپزی کردن بود

زمان شاه سقف مدرسه ما می ریخت 

زمان شاه وقتی می رفتیم مدرسه از بس برف می بارید تو راه خطر خورده شدن توسط گرگ ما رو تهدید می کرد 

زمان شاه تو مدرسه بدجورما رو کتک میزدن

زمان شاه 15 نفر بودیم تو یه کلاس ، از این 15 نفر یه نفر صحیح  و سالم به دانشگاه رسید یکی قاتل ،یکی متجاوز و  مابقی علاف شدند

زمان شاه دوران دوران خوبی نبود. 

بی خیال 

سرتون سلامت لبتون خندون 

بعضیا که تولدشون مبارکه مبارک باشه 

کلنگ دوستون داره حتی ندیده و نشنیده


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۵ ، ۰۰:۵۵
کلنگ سرسخت

این اجنبی ها خیلی عوضین ، نه تنها به خود ما قبلا تجاوز کردن الان به فرهنگ ما هم دارن تجاوز می کنن. 

مثلا ببینید قبلا سنگک میخوردیم با گردو و پنیر الان داریم نون تست کوفت می کنیم با مارگارین !

قبلا ها هم دیگه رو ماچ می کردیم و خانم بازی می کردیم الان ولنتاین می گیریم و "عاشقانه در آغوش یک دیگر پوست می اندازیم!"

قبلن احترام ننه بابا واجب بود الان دختره تا موهای زیربغلش رشد میکنه میره دنبال سینگل لایف و پاپا جونش باید واسش همه چی اوکی کنه .

نه که فکر کنید من  عقده ای و این حرفا باشما نه!

 از اون بالاسری که پنهان نیست از شما چه پنهون مسکری نیست که نخورده باشم و منکری نیس که نکرده باشم منتها یه وقتایی دیگه خیلی ضد حال میشه . 

یه کم سنتی حال کنیم .

اگه نظرتون هم خلاف نظر منه لطفا رو یه کاغذ با خط خوش و خوانا نظرتون رو بنویسید و لوله کنید و با دقت بین انگشتان خود گرفته آرام آرام شیاف کنید. ....  

فردا باید برم شرکت استنطاق بشم بنابراین زیاده عرضی نیست اگه سالم برگشتم واستون از غلام میخام بگم فردا

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۵ ، ۰۱:۰۷
کلنگ سرسخت

آقا ما یه همکاری داریم به اسم غلام، امروز تو دفتر خیر سرمون گفتیم چایی بزنیم .  مشتری اومد و حواسمون پرت شد و اصلا نفهمیدیم چی شد که زمان گذشت. 

غلام گفت آب جوش سرد شده به درد چایی نمی خوره منم  پیش خودم گفتم عب نداره حداقل این قدر ور زدیم واسه مشتری جبران میشه با یه لیوان آب ولرم!

به همین سوی چراغ وقتی آب رو ریختم تو اون حلق جوری سوختم که احساس کردم آب  از معده داره حرکت میکنه به سمت  مقعد!

غلام لاکردار یه دستی زده بود بهم . 


از این بحث ها بگذریم امروز قفلی زدم به این آهنگ  ممنون از اون دوست خارج نشینمون بابت معرفی این آهنگ خارجکیه :

توضیح آهنگ : 

به درد وقتی میخوره که مشروب بخورین و فاز بردارین  

Shape of you 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ اسفند ۹۵ ، ۰۱:۰۰
کلنگ سرسخت
داشتم به صدای بانوی دو جهان لانا دل ری گوش می کردم با صوت حزین سالواتوره  
و  یه گشتی هم تو بلاگ ها میزدم دیدم یه خانوم ایرانی ساکن کانادا یه چیزایی در مورد  کارگروهی در کانادا گذاشته بدم نیومد اولین تجربه رویارویی خودم با تیم ورک ایرانی رو هم بگم :
وقتی اول ابتدایی رفتیم تو اون مدرسه پیزوری تیم ورک واقعی رو در  اون کلاس سومی هایی دیدم که ما رو به صورت کاملا خودجوش و در قالب کارگروهی کتک زدن. بقیشم مسخره بازیه 
والسلام

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۵ ، ۰۵:۰۶
کلنگ سرسخت

گیرم که سلام!

خوش اومدین 

من بعد اینجا شاهد من بی سانسور خواهید بود. 

نپرسید کیم چون علاقه ندارم توضیح بدم به شما هم ربطی نداره فقط بخونید و  نظر بدین . 

والسلام 




ارادتمند شما

کلنگ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۵ ، ۰۴:۵۵
کلنگ سرسخت