کلنگ آباد

شرح حال یک کلنگ سرسخت

شرح حال یک کلنگ سرسخت

شب نوشت های یک کلنگ از نوع بدون سانسور!

این وبلاگ رو زدم که یه جایی بنویسم که هیچ کس نخونه!

یعنی کسی که منو میشناسه نخونه تا بدون سانسور بنویسم و تمام افکار کثیفمو هم بیارم رو کاغذ!

منتها از ابتدای شکل گیری این وبلاگ یه سری مخاطب پیدا کردم به دلیلی که خودم هم نمیدونم بهم توجه می کنن و حالم واسشون مهمه 

جالبه نه ؟!

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۳۳
کلنگ سرسخت

این جمعه جمعه ی خیلی خوبی بود ، فیلم رامبو رو دیدم خیلی حال داد!

همیشه واسم سوال بود این رامبو کی بود اصلا!

ناهار هم واسه خودم درست کردم ، کلی لباس هم شستم......

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۶ ، ۱۵:۲۶
کلنگ سرسخت

سلام 

واقعا بلاگفا مزخرفه! حالا چرا؟

اولا نصف وبلاگ های ملت چند سال پیش سر بی عرضگی مسئولین بلاگفا و بک آپ دونیشون پرید به هیچ جاشون هم برنخورد!

دوم این که وبلاگاشون امکانات درست حسابی نداره و یه بار وبلاگ خود منم هک شد و هر کاری کردم کمکم نکرد بلاگفا!

سوما این که از بس تخمیه وبلاگاشون میخام برم واسه دوستام نظر بزارم مدام ارور های کصششششششر میده و از ده تا نظرم یکی هم ثبت نمیشه !

بابا جان بلد نیستین جمع کنین برین گاو بچرونید!

 پیشاپیش خ ر س گ 

والا 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۲۵
کلنگ سرسخت

خب دوستان خیلی خیلی حالم خوبه چون موفق شدم سومین هفته متوالی برنامه هامو به خوبی پیش ببرم و قدم بزرگی بردارم.

سه هفته یا 21 روز به این دلیل بسیار مهم هست که یعنی اون عادت تثبیت شده و حالا می تونم برای قدم بعدی یا برنامه بعدی حرکت کنم.

اگه موفق شدم عادت سحرخیزی رو هم در خودم ایجاد کنم و هر روز صبح مثل بچه ی آدم به جای 8 صبح ساعت 5:45 دقیقه از خواب بیدار بشم شک ندارم ، شک ندارم سال 97 بهترین سال زندگی من میشه!

به این دلیل سحرخیزی برای من مهمه که اگه سحرخیز باشم فرصت مطالعه دارم، فرصت نوشتن دارم ، از همه مهم تر فرصت فکر کردن دارم!

چیزی که این روزا در قحطیش به سر میبرم و اصلا همچین وقتی رو پیدا نمی کنم!


--------------------

با مربی باشگاه صحبت می کردم گفت هفته بعد باید با برنامه تمرین کردن رو شروع کنم. 

بهم گفت دو الی سه سال تمرین کنم بدنم از این رو به اون رو میشه و همه چیش ردیف میشه........


یکی از آرزوهای دیرینه من همینه که بدنم رو به یه استایل خیلی خوبی برسونم و از این حالت دراز بی شکل به حالت دراز باشکل برسم!

عشقم هم این هست که فیتنس کار باشم نه از این گولاخ ها!

والسلام

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۶ ، ۰۰:۱۲
کلنگ سرسخت

دو تا آیدین داریم تو ایران که خیلی خوبن و به درد بخور!

یکیش آیدین آغداشلو که هنرمنده و نقاشه!

دومی هم آیدین نامدار که بهتره خودتون جستجو کنید و بفهمین کیه!

مرسی از جفتشون

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۵۸
کلنگ سرسخت
بالاخره بعد از بقیه جاهای ایران این شهر ساحلی هم برف به خودش دید و چه برفی هم داره می باره انصافا!
برف همیشه واسه من یادآور پدرم بود که از شرکت میومد خونه و مثل آدم برفی بود. 
برف واسه من آدم برفی ساختن با خواهر کوچیکم بود!
برف واسه من برف بازی تو کوچه بود!
برف واسه من یعنی تماشای بارش برف از پشت پنجره و نگاه کردن و دست کشیدن به غذای روی بخاری....
برف واسه من چکمه های بلند پلاستیکی بود و یخ زدن انگشتای پام!
برف واسه من گرم کردن پاهام رو شوفاژ مدرسه بود و تهدیدهای همکلاسی ها به لو دادن من به ناظم!
برف واسه من کنار بخاری خوابیدن بود و هست 
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۱۱
کلنگ سرسخت

امروز بارون نسبتا شدیدی می بارید و هوا خیلی خیلی ابری بود ....

بعد دیدن اون دختره که شبیه تو بود چیزی دوباره انگار در این قلب سنگی تکون خورد . 

درست جایی که فکرش رو نمی کردم و انتظارش رو نداشتم 

بارون منو یاد تو میندازه 

یاد وقتایی که با هم بودیم ، یاد وقت هایی که دم دمای ظهر منتظر اومدنت بودم و عطش حضورت رو داشتم 

یاد اون روزی به خیر که تو بارون اومدی و تو بارون رفتی 

یاد اولین باری که زیر بارون با هم قدم زدیم به خیر

یاد اولین باری که بغل کردمت با صدای شر شر بارون از ناودون هم به خیر

یاد اولین باری که بوسیدمت هم به خیر

یاد همه اینا به خیر

کاش حداقل یک کانال ارتباطی بین خودمون باقی گذاشته بودیم ، ای کاش یک بار شده دو تا مون از خر شیطون میومدیم پایین

ای کاش من می فهمیدم که خیلی بچه تر از این هستم که عشق رو درک کنم و ای کاش تو هم می فهمیدی من نمی تونم برات نقش پدر غائبت رو بازی کنم.

ای کاش ای کاش ای کاش 

یادمه هر وقت به فکرت بودم و حتی پیام هم بهت نمیدادم خودت یهو پیام می دادی هر چند یک ماه  از اخرین دعوامون گذشته بود!

ای کاش هنوز عوض نشده باشی .....

کلنگ دل شکسته

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۶ ، ۲۲:۳۳
کلنگ سرسخت

کم پیش اومده تو زندگیم که بخام حسرت چیزی یا کسی رو بخورم ولی امروز زهوارم در رفت

به عنوان کسی که داره سگ دو میزنه و مدام تلاش می کنه تا هزینه های خودشو تامین کنه یه سری چیزا خیلی درد داره ، یکیش این که بعضی ها با پارتی خودشونو می چپونن تو یه جا و حقوق خیلی خوبی می گیرن و جلوی ما هم گردن کج نمی کنن، دوم اونایی که یهو میفتن وسط عسل و همه چی نوش میشه براشون!

تو شرایطی که چند ماه ریالی درآمد نداشتم و اوضاعم حاد بود  و به سختی دارم این رویه رو تغییر میدم  امروز یکی از بچه های قدیم رو دیدم و با هم صحبت کردیم !

با همون بند پ رفتن شرکت ..... و ماهانه 6 میلیون تومان حقوق میگیرن در حالی که به غایت آدمی دریده و بد دهن تشریف دارن!

من ؟ 

ده میلیون بدهی؟

ایشون :|

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۶ ، ۱۵:۰۸
کلنگ سرسخت

امروز تو خیابون داشتم می رفتم و حسابی تو افکاار خودم غرق بودم یهو دیدن چهره یه دختر که از رو به رو میومد حسابی منو از جا پروند!

فکر کردم خودشه ، فکر کردم خود خودشه . 

چند ثانیه بهت زده نگاش کردم و هر لحظه منتظر بودم واکنش نشون بده و با من حرف بزنه 

ولی هیچی !

فهمیدم که اون نبوده 

لعنت بهت که معنی عشق رو بهم فهموندی، لعنت به من که نفهمیدم چی رو بهم فهموندی! 

لعنت به جامعه ای که اجازه نمیده دو نفر از ته دل واقعا واقعا عاشق هم باشن 

انگار همه دست به یکی می کنن تا داغون کنن و نزارن دو نفر با هم باشن.

من پیر پسر میشم  و شاید با صد نفر دیگه رابطه داشته باشم ولی خب جای خالی بعضی ها هیچ وقت پر نمیشه 

هیچ وقت!

پایان


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۶ ، ۱۴:۵۷
کلنگ سرسخت

می فرمایند یه سال بخور نون و تره یه عمر بخور نون و کره!

چشم!

یه ماه می خورم نون و کره و پنیر تا یه عمر بخورم نون و کباب!

والسلام 

خدایا شکرت 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۶ ، ۲۳:۲۰
کلنگ سرسخت